امروز بدون هیچ مقدمه ای و از پیش تعیین شده ای تصمیم گرفتم دیگه به پسرک شیر ندم از ظهر چندین بار بهم میگفت که شیر میخواد و منم میگفتم ماستی شده چون از ماست خیلی بدش میاد تا الان که قبل خوابش همیشه شیر میخورد و چندین بار بازم بهم گفت ولی من گفتم ماستی شده ولش کن خیلی باهاش بازی کردم حتی چراغ خوابی رو براش تو اتاق روشن کردم که روی سقف اتاق ستاره و ماه میوفته بعدش گفت آب میخوام دوباره بازی کردیم و گفتم میخوایی کمرتو ماساژ بدم گفت بی (یعنی بخارون) هم با ی دستم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آیین و اندیشه ایران سلامت bahdashtfile دانلود فیلم وسریال کره گلچین اشعار میرزا تخفیف ویژه rankoohfileme اسکارخانم باشگاه پرواز